متن کارت عروسی از مولانا
در این قسمت از سایت تالار کده اشعار عاشقانه مولانا را برای شما آماده کردیم. اگر وسواس زیادی برای انتخاب شعر کارت دعوت عروسی دارید بهتر است در ادامه این مطلب همراه ما باشید. با این ایده که متنکارت عروسی از مولانا باشد از همین ابتدا می توانید نوید یک مراسم متفاوت را به همراهان و دوستان خود بدهید.
متن کارت عروسی یکی از قسمت های مهم در زمان انتخاب کارت عروسی میباشد که نحوه دعوت از میهمانان شما به مراسم عروسیتان به این قسمت بستگی دارد. طیف وسیع متنهای کارت عروسی از اشعار کهن فارسی خصوصا مولانا تا متنهای عاشقانه و لاکچری را شامل میشود که بسته به نوع مراسم و سلیقه شما انتخاب میشود.
قبل از پرداختن به اشعار زیبای مولانا برای کارت دعوت عروسی اگر تمایل دارید تا متن های خاص و یونیک برای کارت خود انتخاب کنید پیشنها می کنیم از صفحه ی ” بهترین متن های کارت عروسی 1402 ” دیدن کنید
متن کارت عروسی از مولانا
در ادامه گزیده ای از شعرهای عاشقانه و عارفانه این شاعر بزرگ رو خواهیم دید
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای
درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم
هیچ نبود در بین گفت من و شنود من
***
ای در دل من میل و تمنا همه تو
و ندر سـر من مایه سودا همه توهرچنـــــد به روزگار در مینگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو***
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و منخاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من***
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
***
جان من و جهان من، روی سپید تو شدهست
عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تواز تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو***
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی
***
کافر صد ساله چو بیند تورا
سجده کند
زود مسلمان شود
***
جز عشق نبود هیچ دم ساز مرا
نی اول و نی آخهر و آغاز مراجان میدهد از درونه آواز مرا
کی کاهل راه عشق درباز مرا***
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به چمن می رویم عزم تماشا که راستنوبت خانه گذشت نوبت بستان رسید
صبح سعادت دمید وقت وصال و لقاست***
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب***
یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد
صد جان به فدای عاشقی باد ای جان***
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و منخاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من***
آنکه به دل اسیرمش
در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من
باز ز سر بگیرمش***
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم***
مرا عهدیست با شادی
که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان
که جانان جان من باشد
***
هر موی زلف او یکی جان دارد
ما را چو سر زلف پریشان دارد
دانی که مرا غم فراوان از چیست
زانست که او ناز فراوان دارد
***