ازدواج دوباره بعد از مادرشدن، شکست عشقی و طلاق

چرا بعد از مادر شدن شکست عشقی و طلاق به وجود می آید؟

ما همه زوجین را نه تنها با برنامه‌ریزی دقیق عروسی یاری می‌دهیم؛ بلکه از طریق نقاط عطف و فراز و نشیب‌های زندگی نیز، راهنمایی خواهیم کرد. درواقع هیچ‌ گونه رابطه‌ای که همسان و یکنواخت باشد وجود ندارد و زندگی مشترک فراز و نشیب‌های خاص خود را دارا می‌باشد. ما از زوجینی که ازدواج دوباره را بعد از مادر شدن تجربه کرده‌اند می‌خواهیم در پایان این مطلب نکات مفید داستان زندگی عاشقانه خود را با ما به اشتراک بگذارند. در ادامه این متن داستان زندگی مادری سی ساله را که بعد از شکست عشقی و طلاق از شوهر اول، ازدواج دوباره را به شیوه‌ای بسیار عاشقانه تجربه و زندگی کرده است را با شما در میان خواهیم گذاشت.

ازدواج مجدد

من به ازدواج دوباره اعتقاد دارم.

من هرگز به ازدواج دوباره انتظار این را نداشتم که شریک مناسبی برای زندگی خودم پیدا کنم چه برسد به اینکه شخصی را بیابم که برای فرزندم پدری کند. من بعد از اینکه قسم خورده بودم که هرگز دیگر قرار ملاقات نگذارم، و به فکر ازدواج مجدد نباشم؛ در روز عید شکرگذاری خود را  در یک قرار از پیش تعیین نشده یافتم. شغل من این است که برای امرار معاش از مراسمات عروسی عکاسی می‌کنم، و فیلم و عکس‌های ثبت شده را در اواخر هفته  با دیزانی عاشقانه که به نوعی کنایه به زندگی قبلی من است؛ مستند می‌کنم. این در حالی است که در سی سالگی با کودکی دو ساله در خانه، بعد از ده سال زندگی مشترک طلاق گرفته‌ام و اساسا تصمیم داشتم تا آخر عمر مثل پرنده‌ای آزاد زندگی کنم.

من مضمون تعهد را کاملا درک می‌کردم؛ زیرا در جامعه ای مذهبی بزرگ شده بودم  که بسیار سختگیرانه بود. پس از سن 18 سالگی یعنی زمانی که هنوز در دانشگاه بودم تا سن 21 سالگی که ازدواج کردم، رابطه جنسی را تجربه نکرده بودم و شب عروسی اولین تجربه من بود. با شوهر اولم برای تحقق آن ازدواج بسیار تلاش کردیم و دو ماه در جلسات مشاوره شرکت کردیم.

از نظر من این کلمه نشان دهنده مضمون ازدواج است؛ فوق‌العاده سخت!

بعد از 10 سال تلاش سخت برای سر و سامان دادن به زندگی، تصمیم به طلاق گرفتم. جدایی ما  با حضانت و کارهای روزانه همراه بود و من قسم خوردم که بار دیگری به هیچ مردی اعتماد نخواهم کرد. ولی دوباره شروع به معاشرت کردم  و اوقات بسیار خوبی داشتم و در جاهای متفاوتی  مخاطب خود را ملاقات می‌کردم. قرار ملاقات‌های من فقط در زمان‌هایی ممکن بود که پسر دو ساله ام در کنار پدرش بود که وقت زیادی هم نبود.

من به قدری خسته و بی حوصله می شدم که تعادل والدین را برقرار می کردم و همزمان دو شغل را اداره می کردم. تمام این کارها ،انرژی زیادی برای تمرکز روی قرار ملاقات باقی نمی‌گذاشت. زمان کار من اغلب  هنگام خواب پسرم و تعطیلات آخر هفته است که به طور معمول درست زمانی است که مردم با هم قرار می‌گذارند. و من بعد از چند بار تاخیر در محل قرار، بد قول شده بودم.

همچنین ببینید : شرایط وام ازدواج 70 میلیونی

اما آن روز که عید شکرگزاری بود آماده دیدار با شخص جدیدی بودم و برای خود همدمی می خواستم. آن روز مثل یک توپ  بزرگ به من ضربه زد تا متوجه شوم که تنها شدم. برای اولین بار یک برنامه دوست یابی  را دانلود کردم و  شروع به ساختن نمایه خودم کردم. همان روز پیامی از اندرو دریافت کردم که به متن احمقانه ای که نوشته بودم  پاسخ می داد. فقط یک روز در هفته پسرم در خانه نبود؛ بنابراین ما یک قرار را برای یک‌ شنبه تعیین کردیم زیرا من فقط روزهای یک ‌شنبه  وقت  برای قرار داشتم.

با اندرو برای شام در رستوران نزدیک محله خودمان قرار گذاشتیم و با هم دیدار کردیم. او نسبت به مشخصاتی که داده بود 100 برابر کوچکتر بود. ما تا پایان شام با سر و صدا خندیدیم و ملاقات را با خوشی ادامه دادیم. در ملاقات دوم بعد از سرو نوشیدنی او از من خواست برای شب بخیر من را ببوسد که سخت مخالفت کردم و گفتم من مد روز هستم و هرگز برای بار دوم با کسی قرار نمی‌گذارم، بعدا فهمیدم که او نیز هرگز برای بار دوم شخصی  را ملاقات نمی‌کرد.

من و اندرو بهترین زمان را برای شناخت یکدیکر انتخاب کرده بودیم؛ زیرا برای ملاقات هم وقت کمی داشتیم چون او فروشنده سیار بود و من یک مادر مجرد  و شاغل. اما در نهایت ما برای ملاقات یک روزه در هفته،  راههایی پیدا کردیم. در ماه فوریه احساس کردم که باید رابطه را جدی‌تر کنیم؛ و او مجبور شد با پسرم هادسون که اکنون سه ساله است، ملاقات کند. زیرا او تمام دنیای من است و با به عقب انداختن این آشنایی همه چیز سخت‌تر می‌شد.

سوابق کاری من باعث شد که باور کنم هیچ کس واقعا قابل اعتماد نیست و من با ترس و وحشت با یک پا بیرون از در، به محض اینکه مجبور به فرار کردن از آنجا باشم وارد جلسه آنها شدم.

ازدواج مجدد

بزرگترین ترس من از این بود که کسی را وارد زندگی هادسون کنم که به او آسیب برساند. یا کسی را با او آشنا کنم که پسرم او را دوست داشته باشد و من با او به نتیجه‌ای نرسم و این باعث شود که  او دوباره کسی را در زندگی خود از دست بدهد. سوابق کاری من باعث شد که باور کنم هیچ کس واقعا قابل اعتماد نیست و در زمان آشنایی اندرو و هادسون، من با ترس و وحشت با یک پا بیرون از در آماده این بودم تا اگر مجبور شوم زود وارد جلسه آنها شوم.

آنها در همان شب اول با هم اخت گرفتند و پیوند خود را رقم زدند و طی ماه‌های  آینده، اندرو اعتماد من و هادسون را جلب کرد. او یاد گرفت که چطور نقش یکی از والدین را ایفا کند؛ و کاملا برایش توضیح دادم که من چجوری برای فرزندم هم پدری می‌کنم و هم مادری. و اینکه ارتباطات و روابط چقدر برای ما مهم می‌باشد، و او همیشه به حرف‌هایم گوش می‌داد. دو سال بعد هادسون زندگی قبل از اندرو را به یاد نمی اورد. آنها با هم تیم بسیار خوبی هستند و با هم به بازی‌های ویدیویی و دیگر سرگرمی ها مشغول می شوند و حتی هادسون تیم‌های ورزشی اندرو را تشویق می‌کند.

من هرگز انتظار این را نداشتم که برای خود شریک زندگی ایده‌آلی پیدا کنم چه برسد به اینکه چنین پدر شگفت‌انگیزی را وارد زندگی  پسرم هادسون کنم. در اوایل رابطه ما اندرو گفته بود که می‌خواهد روزی  با من ازدواج کند. صورتم را تو بالش فرو کردم و گفتم اگر من نخواهم هرگز ازدواج کنم چه اتفاقی می‌افتد، همچنان با من می‌مانی؟ او می‌دانست که ممکن است من هرگز زیر بار نروم و به آنچه من می‌خواستم احترام می‌گذاشت. بنابراین وقتی صحبت‌های پیرامون ازدواج به وجود آمد، او می‌دانست که توپ در زمین من است. او قرار نبود به من فشار بیاورد و من هم خودم عجله نمی‌کردم. در هفته‌ای که بیماری همه‌گیر کرونا همه جا را تعطیل کرد، اندرو به  نزد ما نقل مکان کرد. ما مجبور شدیم بفهمیم که واقعا چطور باید  در کنار هم باشیم. و این تجربه من را به فکر ازدواج دوباره سوق داد. بدون آن نزدیکی اجباری و covid-19 و برخی موارد چالش برانگیز احساسی تابستان گذشته، من هرگز نمی‌دیدم که اندرو چقدر به ما اهمیت می دهد و قادر است چه کارهایی برای ما انجام دهد.

دوشنبه ماه دسامبر نگاهش کردم و گفتم می‌خواهی امروز با من نامزد کنی؟ لبخند شگف‌انگیزش تمام صورت او را پوشاند. همه ما بهترین لباسهایمان را پوشیدیم و به یک باغ محلی رفتیم و دوست عکاس من، جسی را آوردیم. ما یک بطری شامپاین را گرفتیم و روی تاب نشستیم و از یکدیگر خواستیم که با هم ازدواج کنیم. هادسون در این حین برای ما کف می زد و جسی عکس ما را در میان ردیف‌های انگور ثبت کرد. هادسون ماه‌ها بود که به ما می‌گفت باید ازدواج کنیم بنابراین او بسیار خوشحال شد و فریاد می‌کشید بچه کی می‌آید؟ ظاهرا او فکر می‌کرد که نامزدی به معنای بارداری است!

بنابراین، ما در حال برنامه‌‌ریزی برای یک عروسی در سال 2020 هستیم و منتظریم که در کنار خانواده‌هایمان، عشقی را جشن بگیریم که بسیار غیر منتظره و  بسیار خاص است. و  چنین  زندگی مشترک و عشقی ارزش ریسک کردن و عاشق شدن دوباره را دارد. مردم همیشه از من می‌پرسند که آیا من بعد از شکست عشقی و طلاق و ازدواج مجدد، آیا هیجان زده هستم؟ و من مطمئن هستم که هیجان زده هستم! اما به نوعی من قبلا چنین شرایطی را پشت سر گذاشته‌ام و اگر این یک دام باشد من باز شکست خواهم خورد. البته  می‌دانم  که اکنون  می‌توانم به لطف بسیاری از روش‌های درمانی، شهودم را از آسیب دیدگی متمایز کنم. گاهی اوقات زندگی قبل از طلاق و گذشته بروز می‌کند و من خودم را در آغوش می‌گیرم و به سمت جلو حرکت می‌کنم و همچنان به خودم اعتماد خواهم کرد.

نتیجه گیری کلی

در پایان این متن من از شریک زندگی خودم که فضایی آرام و بسیار امن را در اختیار من قرار داده است و مدام به من یاد‌آوری می‌کند که از همه جهات ما را حمایت می‌کند بسیار سپاسگزارم. اجازه دادن به اتفاقات خوب در واقع برای اکثر مردم، از جمله من واقعا سخت است. و اغلب سوال‌هایی ذهن ما را درگیر خواهد کرد که اگر واقعا لایق این کار نباشم چه؟ اگر شوهر دومم را نیز از دست بدهم چه می‌شود؟ اگر باز شکست عشقی بخورم چطور؟ درواقع هر کس یا چیزی که بخواهد وارد زندگی شما شود، در آن عنصر خطر وجود دارد و لذت بردن از اتفاقات زیبا و خوشبختی ، ارزش هرگونه ریسک کردنی  را دارد.، پس شما هم با ما شروع کنید.

تالارهای پیشنهادی

مقالات مشابه

بهترین مارک ساعت ست عروس و داماد
وسایل مورد نیاز ماه عسل
لباس مادر عروس و داماد در مراسم خواستگاری
آیا می شود در ماه محرم ازدواج کرد

آخرین دیدگاه‌ها

موسوی
تالار تشریفاتی مایا

دو روز پیش عروسی من تو این تالار بود همه چی عالی بود مخصوصا غذا واقعا دمتون گرم ممنونم از مدیریت خوب سالن ها

مهدی
سالن عقد و تالار ژوان

سلام ،،،هزینه کل برای حدود 50نفر با همه چی شام ومیوه و شیرینی و...... چقدره ؟؟؟ ممنونم

نرگس خاوری
تالار پذیرایی قصر وصال

سلام برای ۲۰۰ نفر جوجه و کوبیده ۵۰ درصد چقدر میشه ممنون

فائزه
باغ تالار عمارت موگه 2 | احمدآباد مستوفی

فضای خوب و قشنگی دارن و دیسیپلین خوبی تو هندل کردن مراسم و تنوع غذایی خوب ولی اصلاااااااا خوشمزه نبودن، نمیدونم دوستانی گفتن خوشمزه بوده حتما بهتر از این مزه هارو تست نکردن، تو غذا در مقایسه با باغ تالارهای شمال جایی که من ازش میام هیچ حرفی برای گفتن نداشت، علی رغم ظاهرن جذای غذاها نتونستم حتی غذامو تموم کنم

یاسین
باغ تالار پالیزی

سلام وقتتون بخیر ممنون میشم اطلاعات و قیمت برای ۱۴۰ نفر مهمون در اختیار بگذارین.

بدون نام
تالار پذیرایی باشگاه نیاوران

سلام براى مراسم چهلم برادرم اين تالار رو انتخاب كرديم و واقعا خوشحاليم از انتخابمون همه چيز عالى و بى نقص بود پرسنل مودب و خوش اخلاق و حرفه اى كيفيت غذا فوق العاده بى نظير بود اين بازخوردو از اغلب مهمونا گرفتيم تشكر ويژه ميكنم از جناب محبى گرامى از اينكه منو همسرم رو از انتخاب اين تالار سرفراز كردن واقعا با خيال راحت همممممه چيزو به خود آقاى محبى بسپارين و لذتشو ببرين واقعا مراسممون واقعا عالى و باشكوه برگزار شد راستى قيمتاشونم به نسبت منطقه بشدت مناسب و ارزنده س اميدوارم خدا به مال و جان جناب محبى بركت بده🙏🏼

عابدی
تالار پذیرایی باشگاه نیاوران

سلام مراسم چهلم داییم رو برگزار کردیم و واقعا عالی و بی نظیر بود هم مراسم هم غذا بی‌نقص بود ممنون از آقای محبی

بدون نام
تالار پذیرایی کلاسیک غرب

مهر پارسال جشنم اینجا بود و فوق العاده بود از هرجهت که که فکرشوبکنید قیمت هم به نسبت جاهای دیگه ارزون تر بود.

کامیار
تالار پذیرایی قصر فراز

دست شما درد نکنه مرسی از پذیراییتون🌹